علی اکبر جعفری
علی اکبر جعفری

علی اکبر جعفری

فرهنگی

یاد آن دوران که من اندر کلاس

یاد آن دوران که من اندر کلاس

با شقایق ها ی باغ زندگی

در رهِِ آگاهی و دانشوری

شور و حالی داشتم 

با گلِ لادن من از پیوستگی

خوش نوائی داشتم

رمزِ مشتق گیری و کار آئی اَش

بیضی و هذلولی و زیبائی اَش

نقش می بستند در پندار دوست

همچو شیرین خاطراتی را که خاطر خواه اوست

هندسه با آن شکوُه و دقت و زیبائی اش

تابع جز ءِ صحیح و شکل های در همش

با نمودارِ شگرف و رمز و راز مبهمش

گاه چون گلبرگِ دور از شبنم وموج نسیم

چهره ی آن نوگلان سرفراز و سخت کوش 

خسته و پژمرده می گشتند در جوّ کلاس

داستانی , خاطره , شعری ضروری مینمود 

تا زُداید از وجود پاکشان بیم و هراس

شعر ناب شاعران و طنز های دلکش آزادگان

همچو باران بهاری خستگی را می زُدود

چهره ی گل های باغِ دانش از اندوه و دود

من هم اکنون با مرور خاطراتم زنده ام

باغبان عشقم و گل ها فراوان کِشته ام

در چمنزار وجودم عطر یاس و نسترن

سنبل و سوسن , شقایق , یاسمن

واااای غوغا می کند 

صبحگاهان با نسیم , بادلی آکنده از عشق ِ قدیم

خیلِ یاران صمیمی را به یاد آورده ام. 

چون پرستو مژده از فصل بهار آورده ام


سلام بر گل های همیشه بهار , روز خوش

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.