علی اکبر جعفری
علی اکبر جعفری

علی اکبر جعفری

فرهنگی

در سکوت دلنشین نیمه شب

"در  سکوت دلنشین نیمه شب

می گذشتیم از میان کوچه ها


راز گویان،هر دو غمگین،هر دو شاد

هر دو بودیم از همه عالم جدا


تکیه بر بازوی من می داد گرم

شعله ور از سوز خواهش ها تنش


لرزشی بر جان من می ریخت نرم

ناز آن بازو به بازو رفتنش!


در نگاهش،با همه پرهیز و شرم

برق می زد آرزوئی دلنشین


در دل من با همه افسردگی

موج می زد اشتیاقی آتشین


زیر نور ماه دور از چشم غیر

چشم ها بر یکدیگر می دوختیم


هر نفس صد راز می گفتیم و باز

در تب نا گفته ها می سوختیم


نسترن ها از سر دیوارها

سر کشیدند از صدای پای ما


ماه می پائیدمان از روی بام

عشق می جوشید در رگهای ما


سایه هامان،مهربانتر،بیدریغ

یکدیگر را تنگ در بر داشتند


تا میان کوچه ای با صد ملال

دست از آغوش هم بر داشتند


باز هنگام جدائی در رسید

سینه ها لرزان شد و دل ها شکست


خنده ها در لرزش لب ها گریخت

اشک ها بر روی رویاها نشست


چشم جان من به ناکامی گریست

برق اشکی در نگاه او دوید


نسترن ها سر بزیر انداختند

ماه را ابری بکام خود کشید


تشنه ،تنها،خسته جان،آشفته حال

در دل شب می سپردم راه خویش


تا بگریم در غمش دیوانه وار

خلوتی می خواستم دلخواه خویش


(فریدون مشیری)"

با نسیم صبحگاهان دم به دم

از " شقایق " قصه ها آرم به یاد

از مه اردیبهشت دلفریب

عطر گل را در چمن آرم به یاد

از کلاس درس و شوق نوگلان

نغمه های بلبلان آرم به یاد

از امید و عشق حاکم بر کلاس

شور و حال زندگی آرم به یاد

از جوانان رشید و سخت کوش

چهره های نامور آرم به یاد

رهروان دانش و فرزانگی

اهل فرهنگ و هنر آرم به یاد

جعفری را مهر ایزد ره گشاست

مهربانی های او آرم به یاد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.