"در سکوت دلنشین نیمه شب
می گذشتیم از میان کوچه ها
راز گویان،هر دو غمگین،هر دو شاد
هر دو بودیم از همه عالم جدا
تکیه بر بازوی من می داد گرم
شعله ور از سوز خواهش ها تنش
لرزشی بر جان من می ریخت نرم
ناز آن بازو به بازو رفتنش!
در نگاهش،با همه پرهیز و شرم
برق می زد آرزوئی دلنشین
در دل من با همه افسردگی
موج می زد اشتیاقی آتشین
زیر نور ماه دور از چشم غیر
چشم ها بر یکدیگر می دوختیم
هر نفس صد راز می گفتیم و باز
در تب نا گفته ها می سوختیم
نسترن ها از سر دیوارها
سر کشیدند از صدای پای ما
ماه می پائیدمان از روی بام
عشق می جوشید در رگهای ما
سایه هامان،مهربانتر،بیدریغ
یکدیگر را تنگ در بر داشتند
تا میان کوچه ای با صد ملال
دست از آغوش هم بر داشتند
باز هنگام جدائی در رسید
سینه ها لرزان شد و دل ها شکست
خنده ها در لرزش لب ها گریخت
اشک ها بر روی رویاها نشست
چشم جان من به ناکامی گریست
برق اشکی در نگاه او دوید
نسترن ها سر بزیر انداختند
ماه را ابری بکام خود کشید
تشنه ،تنها،خسته جان،آشفته حال
در دل شب می سپردم راه خویش
تا بگریم در غمش دیوانه وار
خلوتی می خواستم دلخواه خویش
(فریدون مشیری)"
با نسیم صبحگاهان دم به دم
از " شقایق " قصه ها آرم به یاد
از مه اردیبهشت دلفریب
عطر گل را در چمن آرم به یاد
از کلاس درس و شوق نوگلان
نغمه های بلبلان آرم به یاد
از امید و عشق حاکم بر کلاس
شور و حال زندگی آرم به یاد
از جوانان رشید و سخت کوش
چهره های نامور آرم به یاد
رهروان دانش و فرزانگی
اهل فرهنگ و هنر آرم به یاد
جعفری را مهر ایزد ره گشاست
مهربانی های او آرم به یاد
روزی که مجبور شویم زمین را تخلیه کنیم، من روی سیّارهی مسکونی جدید، عطرفروشی میزنم و از دلتنگی آدمها کاستی خواهم کرد.
عطر خاک بارانخورده میفروشم،
عطر چمن کوتاه شده،
عطر زعفران و برنج،
عطر بازار خشکبار و ادویه،
بوی اقاقیا توی کوچهها، در فصل بهار ...
عطر انسانیت، عطر اخلاق، عطر مهربانی با همنوعان...
و من فکر کردم که حالا که این عطرها به دفعات به طور رایگان در دسترسم هستند ، زندگى را آسان تر بگیرم و از آنها استفاده کنم !
مخصوصا عطر آدمهایى که نمى دانیم تا کى مجال بودن در کنارشان را داریم !
کفشهایم را میپوشم و در زندگی قدم میزنم
من زنده ام و زندگی
ارزش رفتن دارد.
آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم
گوش ناامیدی را کر کند
خوب میدانم که گاه کفشها،
پاهایم را می زند، می فشرد و به درد می آورد
امامن همچنان خواهم رفت
زیرا زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد.
ماندن در کار نیست
گذشته های دردناک را رها می کنم و به آینده نامعلوم
نمی اندیشم.
ولی این را میدانم؛
گذشته با آینده یکسان نیست.
زندگی نه ماندن است نه رسیدن
زندگی به سادگی رفتن است
به همین راحتی،
زندگی چقدر آسان است…
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾم.
ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯼ؛
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ…
ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻧﺞ ﺑﺒﺮﯼ؛
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﺭﻧﺞ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ…
ﮐﻠﯿﺪ ﻟﺬﺕ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺩﺳﺖ ﺗﻮﺳﺖ
قصد داشتم دست اتفاق را بگیرم تا نیفتد ! اما امروز فهمیدم که اتفاق خواهد افتاد.
این ما هستیم که نباید با او بیفتیم.
#سافار
روانشناس ایتالیایی
درود .. روز بخیر. آغاز هفته برایتان سرشار از عشق و امید.
خیابان معروفی که با مالیات مشروبات الکلی ساخته شد!
روزی رضا شاه، شهردار(که نظامی بود) بود را احضار کرد
سپس به او گفت: من روز گذشته به پای کوه رفتم (یعنی همین میدان تجریش که قبلا راهی نداشت که شما بتوانید از خیابان دربند به سمت کوه بروید) و دیدم که مردم نمیتوانند برای تفریح به بالا بروند و از طبیعت آنجا استفاده کنند، زن و بچه همراهشان است مجبورند همان اوائل راه بنشینند.
فکری برای درست کردن این راه کنید و حتما برنامه اش را بریزید و طریقه تهیه بودجه اش را گزارش کنید و ...
شهردار دو هفته مهلت خواست و بعد از دو هفته با پوشه ای از مدارک و نقشه و برنامه ریزی نزد رضا شاه آمده و گفت قربان برنامه ریزی کرده ایم، برای اینکار فلان تعدادکارگر، فلان تعداد لوازم و... احتیاج است.
رضاشاه گفت پولش چی؟
شهردار گفت قربان فکر آنرا هم کرده ایم، قرار شد از مجلس بخواهیم که بمدت چند ماه چند شاهی به مالیات گوشت و نان اضافه شود تا بتوانیم این کار و کارهای دیگر عمرانی مد نظر را انجام دهیم.
ناگهان رضاشاه برافروخت و به زیر پوشه و پرونده های دست شهردار زد، تمام پرونده و کاغذها پخش زمین شد.
رضا شاه با برافروختگی گفت: مردک من میگم برو فکری بکن که تفریح و آسایش مردم را فراهم کنی، تو میخواهی ارزاقشان را گران کنی و از سفره شان کسر کنی؟
از گرده کارگر بدبخت کار بکشیم و خسته اش کنیم که میخواهیم بهشان تفریحات بدهیم؟
اگر راست میگی این پول رو بکشید روی عرق.
بکشید روی مالیات عرق خوریها.
من شنیده ام جوانانی بی عار چطور عرق خوری میکنند و میروند آنجا مزاحم مردم میشوند.
عرق رو گرون کن هرکس نداره نخوره. کوفت بخوره، چرا درخواست گرونی مایحتاج ملت رو میدی؟
همینکار را انجام دادند و خیابان دربند باپولی که روی مشروبات کشیده شد ساخته شد.
از خاطرات سلیمان بهبودی
برگی از تقویم تاریخ
(زاده ۳۱ شهریور ۱۳۱۴ تهران -- درگذشته ۱۲ بهمن ۱۳۸۵ تهران) موسیقیدان، آهنگساز و نوازنده ویلون
او چنانچه خود گفته بود: در کودکی به اقتضای شغل پدر به همراه خانواده به لبنان سفر کرده بود و پس از گذشت مدتی کوتاه بهدلیل دور بودن از "معشوقش ویلون" بهحال افسردگی و بیماری افتاد که با توصیه پزشکان، خانوادهاش تسلیم خواسته وی شده و او را به ایران فرستادند تا در کنار دایی هنرمندش حسین یاحقی کسب هنر کند.
او با شاگردی در مکتب هنرمندپرور ابوالحسن صبا و تلفیق نبوغ ذاتی، خلاقیت و استعداد شگرفش، پلههای ترقی را پیمود تا جایی که در سالهای جوانی در برخی ارکسترها و قطعات، باوجود حضور استادانش، تکنوازیها به او سپرده میشد که خود نشان از خارقالعاده بودن این جوان داشت.
وی ۱۶ ساله بود که به برنامه گلها راه یافت و این سیر صعودی با ساختن چهار مضراب، قطعات و آهنگهایی جاودانه، تنظیم، تکنوازی و همنوازیهای فراوان در کنار بزرگان موسیقی آن زمان به بالاترین درجه رسید و او را بهعنوان یک نوازنده صاحب سبک معرفی کرد.
سبکی که منحصر به او و زاده خلاقیت، تکنیک، احساس و نوآوریهای خود او بود و مقلدان فراوانی نیز پیدا کرد که از آنجمله میتوان: مجتبی میرزاده، سیاوش زندگانی، بیژن مرتضوی، جهانشاه برومند و ... را نام برد که هریک در نوع خود نوازندگانی مطرح هستند. اما همگی بهنوعی مستقیم یا غیرمستقیم از وی تأثیر گرفته و انشعابات این سبک محسوب میشوند و با وجود داشتن احساس مستقل، هیچگاه نتوانستند در بروز این حس، استقلال کامل نشان دهند.
در سبک پرویز یاحقی با کثرت تکنیک و تنوع در استفاده از آنها فراوان برخورد میکنیم:
چهارمضرابها، آهنگ و رنگهای ساخته او که شروع و پایه آنها از سیم های sol و re بوده و قسمت اعظم آنها نیز در همین محدوده است، گواه این مدعاست.
برخی قطعات او با کوکهای مخصوص و برخی دیگر با کوک افتاده نواخته میشود که این دوکوک و به خصوص افتاده (به معنی همصدا بودن دو سیم در کنار هم [mi-mi la mi] از ابداعات یاحقی و مختصات همین مکتب و سبک است که بعدها توسط دیگران نیز مورد استفاده قرار گرفت) ساختن آهنگهای ماندگاری همچون: بیداد زمان، میزده شب (ماهور) سراب آرزو (افشاری) غزالان رمیده (شوشتری و همایون) آهنگ زیبای او در چهارگاه با مطلع: [آن که دلم را برده خدایا زندگیم را کرده تبه کو...] (گل های رنگارنگ شماره ۴۲۰ و ۴۲۸) با تنظیم زیبای زندهیاد جواد معروفی و آهنگهای دیگری که مجال نام بردن از آنها نیست، افراد بسیاری را به موسیقی ایرانی علاقهمند کرده که حتی بهرغم گذشت سالیان متمادی بر این آهنگها، هنوز هم ورد زبان عوام و خواص هستند و نیک است بدانیم بخش اعظمی از این آثار حاصل هم نفسی ۵۰ ساله با ترانه سرای معاصر بیژن ترقی بود.
پرویز یاحقی صداى دلنشینى هم داشت بهطورى که مدتى بهکار گویندگى روى أورد و مجرى برنامهاى در رادیو به نام " روزنامه گویا " بود.
او با نواختن سهتار نیز کاملاً آشنا بود و در صدابرداری هم کاردانی داشت و آرشیوی غنی از موسیقی فراهم آورد که در نوع خود منحصر بهفرد است. وی در چند سال آخر زندگی، بهعلت مصدومیت قادر به نوازندگی نبود و این قضیه لطمه روحی شدیدی به او وارد کرد.
آرامگاه وی در قطعه هنرمندان است.
"ای تو با روح من از روز ازل یار ترین.
کودک شعر مرا مهر تو غمخوار ترین.
گر یکی هست سزاوار ستایش به خدا
تو سزاوار ترینی ، تو سزاوار ترین!
عطر نام تو که در پرده ی جان پیچیده ست:
سینه را ساخته از یاد تو سرشارترین.
ای تو روشنگر ایام مه آلوده ی عمر
بی تماشا ی تو، روز و شب من تارترین.
در گذرگاه نگاه تو گرفتارانند،
من به سر پنجه مهر تو گرفتار ترین.
می توان با دل تو حرف غمی گفت و شنید
گر بود چون دل من راز نگه دار ترین!
" فریدون مشیری"
درود بر شما , روز خوش. ایام به کام.
به مناسبت 13 رجب زاد روز
میلاد اسوه ی پرهیزگاری و دادگری علی ( ع )
فراز هائی از سخنان علی ( ع ) در نهج البلاغه. در فرمان به مالک اشتر نخعی
ای مالک دانی که نفس پرهیزگار کدام است ؟ آنکه در تمام حوادث زندگی بر هوس خویش پای گذارد و در داوری کاملاً بی طرف و میانه رو باشد.
ای مالک ! مهربان باش و انسان ها رابا چشمانی پر عاطفه و سینه ای سرشار از محبت بنگر.
زنهار نکند که در جامه شبانی گرگی خونخوار باشی و در لابلای پنجه های لطیف چنگال های دلخراش و جانفرسا پنهان داری.
الا ای فرمانفرما ! فرمانبران تو از دو صنف بیرون نیستند. یا مسلمانانند که با تو یک کیش و یک دین دارند. و یا پیرو آئین های بیگانه که با تو همنوع و همجنسند.
ای بشر آنان نیز بشرند. همچنان که تو را در زندگی لغزشی در پیش است , ایشان نیز بدون لغزش نخواهند بود. پس باید با آن دیده در آنان بنگری که انتظار داری خداوند در تو بنگرد.
از لغزش هر لغزشکار که بخشیدی پشیمان مباش و هر کس را به عقوبت کشیدی شادی مکن.
هر آن امری که از مافوق میشنوی با امر خداوند بسنج. چنان چه خداوند تو را از آن عمل نهی می کند , زنهار فرمان خالق را در راه هوس مخلوق قربانی مکن.
************
نقل از کتاب سخنان علی ( ع ) در نهج البلاغه به قلم زنده یاد جواد فاضل.
* به مناسبت فرارسیدن روز جهانی آموزش*
علی اکبر جعفری و ابراهیم جعفری
دهکده جهانی
@dehkade_jahan
گرامی داشت روز ۲۴ ژانویه سال ۲۰۲۴ میلادی (۴ بهمن) با شعار « *آموزش برای صلح* ، *حقوق بشر* و *توسعه پایدار* » بیانگر اهمیت ترویج صلح در جهان و ساختن آینده ای امن تر و آرام تر است.
چگونگی ترویج صلح در جامعه، بخش بزرگی از دستاوردهای آموزشی *ماریا مونته سوری* (Maria Montessori) است. مونته سوری پزشک و مربی ایتالیایی کودکان معلول بود که الگوهای آموزشی جدیدی برای بچه ها ارائه کرد.
یکی از مشهورترین نقل قولهای وی در زمینه صلح این است: *«جلوگیری از جنگ، کار سیاستمداران و برقراری صلح پایدار، کار آموزش است»*
*بر مبنای این برداشت عوامل تعیین کننده قدرت در عرصه بین المللی نسبت به گذشته تغییر ماهیت داده و بر نرم افزار به جای سخت افزار، تنوع به جای یکسانی، مشارکت به جای سیطره و جامعه چند صدایی به جای تک صدایی متکی شده است.* صاحبنظران معتقدند یکی از اقدام های کلیدی در ترویج صلح، آموزش در مدرسه است. در این راستا *« #ژان_پیاژه»* اندیشمند مشهور سویسی معتقد است *صلح در صورتی ممکن خواهد بود که دیدگاه جهانی از طرف نظام تربیتی تقویت گردد و برای این منظور معلمان باید نقش خطیری بر دوش کشند.*
معلمانٍ صلح، تفکر انتقادی را در دانش آموزان پرورش می دهند و تلاش هایی در زمینه دموکرات کردن شهروندان به عمل می آورند؛ مشارکت را تدریس و عزت نفس را در دانش آموزان پرورش می دهند.
*«آموزش صلح»* رشته جوانی است که درصدد خلق فرصت های لازم برای ایجاد جامعه ای مبتنی بر عدالت و زیست مسالمت آمیز در سراسر جهان است.
سازمان علمی، فرهنگی و آموزشی ملل متحد *«یونسکو»* در باره اهمیت آموزش و پرورش کشورها اعتقاد دارد: *« از آن جا که جنگ در ذهن انسان ها آغاز می شود، دفاع از صلح نیز باید در ذهن آنان ساخته شود»* ؛ بنابراین برای گسترش فرهنگ صلح، لازم است تلاشی جهانی با هدف تغییر شیوه تفکر و رفتار مردم به سمت فرهنگی صلح آمیز صورت گیرد و برای رسیدن به این هدف باید از کانال آموزش و پرورش کشورها عبور کرد.
به موازات آن، مدارس باید فضایی برای آموزش صلح و پرورش تفاهم باشد؛ زیرا کودکان و نوجوانان امروز، تصمیم گیرندگان فردای جامعه هستند و هرگونه تلاش برای ایجاد باور عمیق نسبت به صلح و ضرورت احترام به خود، دیگران و محیط پیرامون، می تواند در خلق و حفظ جهانی صلح آمیز مؤثر باشد.
بدیهی است نظام تعلیم و تربیت باید علاوه بر برنامه های آموزشی تحول گرای خود، اقداماتی نیز برای ابعاد تربیتی دانش آموزان در نظر داشته باشد وگرنه دانش آموزی که در ریاضیات و علوم و فنون ماهر و کاردان است؛ اما در مهارتهای زندگی و فضایل کرداری کاستیهایی دارد، نمیتواند پیشران جامعه حق محور، کمال جو، عدالتگستر، مهرورز و... باشد.
معلمی که در کلاس درس خود به عنوان جامعهای کوچک قوانینی به دانش آموزانش میآموزد که خودشیفته نباشند و عدالت محوری را در روابط جستجو کنند، بخشی از آموزش صلح را پیش برده است.
دانش آموزان زمانی که حقوق و تکالیف خود را به عنوان اعضای جامعه بیاموزند، درکی از اهمیت توانایی حل و فصل دوستانه مشکلات به دست میآورند. البته برای چنین هدفی علاوه بر آموزشهای مدرسه، والدین نیز در خانواده نقش اساسی دارند. تصور یک کودک از صلح، اغلب بر اساس تجربه های وی در مورد تعارض و برداشت هایش در مورد درگیری و صلح در مقیاس اجتماعی است.
برخی اقدامات دیگر که می توان به آنها اشاره کرد، عبارتند از:
مدیران در مدارس روحیهای را ایجاد و ترویج کنند که با ارزشها و اصول پایهای صلح و دوستی هم سو باشد و از طرف دیگر عوامل ساختاری و فرهنگی که موجب بروز خشونت در مدارس میشود را بررسی و به آنها رسیدگی کنند.
هدف رویکردهای آموزش صلح فراتر از توسعه برنامه درسی باشد و بر روی درونی کردن مهارتها، شایستگیها و ارزشها، چه در کلاس درس و چه فراتر از آن کار کند.
معلم برای آموزش صلح در کلاس درس، رویکردهای فردی را با رویکردهایی که بر نتایج اجتماعی- سیاسی تمرکز دارند، ترکیب نموده و به دانش آموزان کمک کند تا نقش کنشگرانه خود را در جامعه به صورت گسترده تر ایفا کنند.
آنچه از نهان و آشکار دنیای امروز بر میآید؛ فضای عدم اطمینانها و قطعیت هاست که بر فاصله میان انسانها و جوامع سیطره انداخته است. در این آشفتگی ها آموزش صلح در مدارس میتواند خط ارتباطی مطمئن و قابل قبولی باشد که تعاملات اجتماعی و بین المللی را بر محور دوری از خشونت و هم افزایی های مصلحانه برنامه ریزی کند. ( زهرا علی اکبری، آموزش برای حقوق بشر و توسعه پایدار، روزنامه اطلاعات ۲۴ دی ۱۴۰۲ )
در پایان رهنمود *حضرت مولانا* را فراموش نکنیم که فرمود:
*جنگ باشد کار دیو و صلح کردار ملک*
*صلح را باید گزیدن، تا بیابد جان صفا*