علی اکبر جعفری
علی اکبر جعفری

علی اکبر جعفری

فرهنگی

پخت نان محلی درقدیم

پخت نان محلی درقدیم

یادباد آن روزگــاران یاد باد

گندم پرقوت و نان یـادبـاد


نان پزی در خانه ی هرکس که بود

بوی نان تازه دل را می ربود 


با صدا ونغمه ی مرغ سحر

خانم خانه بدون درد سر


خواب خوش ازخود رها می کردو زود

درب مطبخ را به نرمی می گشود


با خمیر مایه و آب ولرم

آرد گندم داخل آن بود نرم


هرسه برهم می زد او مانند شیر

داخل سنگه به منظور خمیر


ساخته می شدآن خمیر ازبهرنان

تا ورآید مــــــدتی بـــــر روی آن


پوششی افکنده می شد بس تمیز

تاشــــــود آمـــــــاده نان گــــلبریز


چونکه خورشید جهان تابان شدی

خانم آماده به پخت نان شدی


زود هو می کرد او همسایه را

آن زن  همکار و آن همپایه را


چوب خشک سنجد و بید وونو

درتنور می سوخت با دود وعلو


تافته می شد تنور ازبهرنان

عازم پختن شدندی آن زمان


یک نفر مسؤول پخت نان بدی

یک نفر چانه کن و خندان بدی


یک نفر از چانه شاطه میبساخت

نانوا اندر تنورش می نواخت


الغرض همکاری همسایگان

موجبی میشد برای پخت نان


چند گونه  نان ازان سنگه خمیر

پخته می شد که نبوداصلا فطیر


نان شاطه نان  گرده کنجدی

کول بلا وساق بی بی هم بُدی


عطر نان تازه آنسان درهوا

منتشر می گشت ومی شد دلربا


که همه همسایگان دوردست

می شدند آگاه کاینجا نان پزست


هست نانوایی کنون بی عطر بو

ازکنارش بگذری، پرسی که کو


یعنی آن عطرش نیاید بردماغ

ازنشانی بایدش گیری سراغ



شعر از استاد حسین یاوری


انجمن وردپاتکان گلپایگان


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.