علی اکبر جعفری
علی اکبر جعفری

علی اکبر جعفری

فرهنگی

پشت خرمن های گندم

لای بازوهای بید

آفتاب زرد کم کم رو نهفت

بر سر گیسوی گندمزارها

بوسه ی بدرود تابستان شکفت


از تو بود ای چشمه ی جوشان تابستان گرم

گر به هر سو خوشه ها جوشید و خرمن ها رسید. 

از تو بود از گرمیِ آغوش تو

هر گلی خندید و هر برگی دمید


این همه شهد و شکر از سینه ی پر شور توست

در دل ذرات هستی نور توست

مستیِ ما از طلائی خوشه ی انگور توست


راستی را بوسه ی تو بوسه ی بدرود بود ؟

بسته شد آغوش تابستان ؟ خدایا زود بود.


" فریدون مشیری

درود بر شما. روز خوش , ایام به کام.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.