علی اکبر جعفری
علی اکبر جعفری

علی اکبر جعفری

فرهنگی

شلاق جهالت، تلخ اما واقعی

شلاق جهالت، تلخ اما واقعی
 
وقتی غربی‌ها در قرون هیجده و نوزده با سرعت سرسام‌آوری در حال درنوردیدن افق‌های جدید فکری، اجتماعی، سیاسی و علمی بودند ایران در جهل مرکب خود پا سفت کرده و چنان به تعطیلات و خواب زمستانی رفته بود که هیچ دلسوخته‌ای دلش نمی‌خواست بیدارش کند.

ایران با شاه بنگی و هپروتی نظام صفوی (سلطان حسین) وارد قرن هیجده شد و با تلی از چشمان از حدقه درآمده مردم کرمان توسط خواجه عقده‌ای قاجار این قرن پرآشوب را به اتمام رساند.
قرنی که همزمان در آن سوی دنیا شوریده‌هایی مانند ولتر و دیدرو و روسو در حال پروردن نهال بزرگترین انقلاب تاریخ بودند و در کونیگسبرگ آلمانی  مردی با قد ۱۶۰سانتی درحال نوشتن سخت‌ترین و عمیق‌ترین کتب فلسفی بود.

ایران به قرن نوزده با فتحعلی شاه و اروپا با ناپلئون سردار سوار بر اسب خوش آمد گفت.
اروپای قرن نوزده بود اروپای هگل و مارکس، انقلابهای همه‌گیر، کمون پاریس و جاه‌طلبی‌های ناپلئون و بیسمارک بود و قرن نوزده ایران قرن کشتن؛ قائم مقام فراهانی، امیر کبیر، میرزا سپهسالار، آقاخان کرمانی...

میرزا یوسف‌خان مستشارالدوله که با نوشتن «رسالۀ یوسفی» و «یک کلمه»، می‌خواست قانون را جایگزین سلطنت مطلقه ناصری کند ماه‌ها در سیاه‌چال قجری، کتک خورد و شکنجه‌گر او موظف بود که او را با کتابش کتک بزند.
آنقدر کتاب «یک کلمه» را بر سر میرزا یوسف کوبید که کور شد و در همان حال در گوشه زندان، درنهایت غربت و مظلومیت درگذشت.
محمدعلی شاه، روزنامه‌نگارانی همچون صوراسرافیل و ملک‌المتکلمین را همراه قاضی ارداقی، آنقدر در باغ شاه و در جلو چشم شاه، شکنجه کردند که وقتی مُردند، شکنجه‌گران خوشحال شدند، چون دیگر توان و نیرویی برای ادامه شکنجه نداشتند.

قرن نوزده اروپا قرن استعمار و دزدی ثروت ملل دیگر بود و ایران قرن نوزده، ایران مظفرالدین شاهی بود که می‌گفت در زندگی جز جماع، شکار و خوردن همه‌چیز بیهوده است.

حال انتظار داریم امروز اقتصادمان را با فرانسه، رفاه اجتماعی مان را با انگلیس، صنعت مان را با آمریکا، فرهنگ‌مان را با سوییس،  علوم انسانی‌مان را با آلمان و سیاست‌مدارنمان را با سیاست‌مداران اسکاندیناوی بسنجیم.
واقعیتی که باید بپذیریم این است؛
واقعیت این است که فاصله صنعت ما با آنها همان فاصله موتور گازی با پورشه و فاصله توسعه انسانی ما همان میزان  تفاوت پاکی هوای تهران و مونیخ است.

خشکسالی می‌شود آنها به این نتیجه می‌رسند که آب و هوا تغییر کرده و برای آن باید راه و چاره ای بیابند و شبهه اندیشمندان ما به این نتیجه می‌رسند که موی زنان بیرون بوده و خدا از آنان انتقام گرفته است!

جامعه ی کافران وقتی یک بیماری همه‌گیر شود، علت بیماری را کشف کرده و برای درمان آن واکسن و آنتی‌ویروس و دارو اختراع می‌کنند اما علمای جامعه ما تصور می‌کنند بلای آسمانی نازل شده است و چاره درد را در ادعیه‌ها و صفیحه‌ها جستجو می‌کنند.
آنها نان آگاهی‌شان را می خورند و ما،
شلاق جهالت‌مان را

آری ای هم‌وطن،
جهل نرمترین بالشی است که انسان میتواند به راحتی سر خود را بر روی آن بگذارد...

ما خسته‌تر و پریشان‌تر از آنیم که فکر کنیم، و این است که به خرافات پناه می‌بریم ...!

مغز ما هنوز همان مغز شاه سلطان حسین و مظفرالدین شاه، عمل و کردار و نگاه ما همان نگاه شبان و رعیتی هزار ساله است با این تفاوت که به واسطه  واردات کالاهای مصرفی غرب صاحب موبایل، وای‌فای و خودرو و کت شلوار شده‌ایم.

و اما این اما، امای بزرگی است که می‌توان به آن تکیه کرد و امیدوار آینده‌ای بود که زمینه آن در حال شکل گرفتن است.

زمینه‌ای برای عبور از خرافات و جهل.

هستند نوجوانان و جوانان پرسشگر و مردان و زنان شایسته‌ای که برحسب مطالعه و خصوصا مطالعه تاریخ، به‌رشد و کسب بینشی عمیق‌تر از عموم رسیده‌اند.

باید امیدوار بود این جمعیت فزونی یابد.

باید این پرسش را از همه پرسید: باید پرسید هموطن چقدر مطالعه می‌کنی و چقدر از این مطالعه تو سهم مطالعه تاریخی است؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.