علی اکبر جعفری
علی اکبر جعفری

علی اکبر جعفری

فرهنگی

صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود به مناسبت شب یلدا

صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود 

به مناسبت شب یلدا


 علی اکبر جعفری و ابراهیم جعفری

 دهکده جهانی

@dehkade_jahan

 *ای سایه ، سحرخیزان، دلواپس خورشیدند* 

 *زندان شب یلدا بگشایم و بگریزم* 

                                           _«هوشنگ ابتهاج»_ 


 یلدای بلندقامت، در روشنای صبح دی ماه تن می شوید و سیاهی از خود می زداید و می رود تا سالی دیگر و حالی خوش تر بیاورد. 

یلدا شب آیینی ایرانیان، ریشه در عواطف، احساسات و مناسبات نشاط انگیز و جان بخش فرهنگی و اجتماعی ما دارد. به اعتبار فهم زیبای اسطوره ای که از گردش ایام و رویارویی با بلندترین شب سال داشته ایم، همواره جشن *«رویش»* و *«میلاد»* را به مصالحه زمانی برای همنشینی و شادمانی برگزیده ایم و خوشترین لحظه های زندگی را برای خود و آشنایان سامان داده ایم. این آیین نیکو، دور و نزدیک، دارا و ندار، پیر و جوان و سنتی و متجدد نشناخته و نمی شناسد و در همه زمان ها، گرما و نشاط را بر سرما و پژمردگی چیره کرده است.


 * بیداری در این شب دیگر به معنای بیداری از خواب نیست، بلکه به معنای هوشیاری و همبستگی با فرهنگ و خرد و دانش است تا صبح فردا که فروغ مهر، جهان را روشن و ستم را نابود می سازد. این پیام فرهنگی شب چله است.* 

یلدا *شعله زیبای امید* را فروزان می دارد و خستگان و شب زدگان را به بیداری و نوید نور و روز و شور بشارت می دهد. با رسیدنش گِرد هم می آییم و *می خواهیم فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم.* 

 یلدا شب پیروزی پاکی و روشنایی و زیبایی و آزادی بر پلشتی و تاریکی و زشتی و ستمگری است.

شب یلدا سلام به روشنی است: دورهم جمع می شویم تا تسلیم بلندی سیاهی نشویم و سیاهی را با خنده و قصه و میوه و فال و شعر و شور و البته شعور می گذرانیم و منتظر فردای روشنی هستیم که روز به روز از سیاهی کاسته می شود و به نور و روشنی اش افزوده می گردد.

این رسم هزاران ساله ما پر از امید به فردا می باشد. ما هزاران سال است با امید سر کرده آیم  و ماندگار شدیم واین را از خلقت آموختیم، با قانون جاری طبیعت همراه شدیم و ماندگار ماندیم. ما روح آب و هوا و زمین را کشف کردیم و به جای آن که در برابرش بایستیم، قبولش کردیم و همراهش شدیم.


 شب یلدا شب ادبیات ایرانی هم هست. حافظ در همه خانه ها شمع محفل مان می شود. چقدر این حافظ خوانی یلدایی شیرین است. نیت کردن و فال گرفتن و از حافظ راه زندگی جستن از مختصات جامعه ایرانی است. چه فرهنگی در دنیا شعر حافظ دارد؟ خود مراجعه به حافظ یعنی احیای ادبیات کهن و پر از عشق ایرانی است. 


 پیشینیان ما، از هزاران سال قبل به نیروی علم و محاسبه دریافته بودند که این شب از شب های دیگر سال طولانی تر است. در فرهنگ ایرانی نور مظهر اهورامزدا تلقی شده و زایش صبح نو پس از شبی طولانی نماد غلبه نیکویی بر کژی و بدی شمرده می شود.

گردهمایی شب چله یا یلدا را از این حیث می توان گونه ای از نشاندار کردن زمان توسط انسان ایرانی خواند، تا بدان وسیله زمان بی کرانه را کران مند و محدود سازد.

 * از این رو یلدا یک شاخص فرهنگی شده  و باورمندان آن در یک زمان باهم دچار احساس های همسان می شوند. به این شکل یلدا در زمره میراث مشترک ایرانیان قرار می گیرد؛ میراثی که در گذشته خلق شده و همچنان در حیات است و امتداد دارد.* 

 

 آدمی در دو ساحت زمانی و مکانی زیست می کند؛ ساحت مکانی را با نمودهای مادی و حریم جغرافیایی لمس می نماید؛ اما زمان را با میراث های غیرملموس، در برهه هایی  تشخیص داده و احساس می کند که یکی از برجسته ترین آن ها یلداست. از همین رو در باورهای اسطوره ای و زیست تاریخی می توان اعیاد، جشن ها و رسم ها یا آیین هایی را برای تعلقات زمانی مشاهده کرد. 

با این حال باید در نظر داشت که یلدا تنها تجربه ای متعلق به گذشته نیست که به واسطه میراثی بودنش جنبه خیالی و رویکرد احترام به گذشته را داشته باشد، بلکه نمونه بارزی از کاربرد میراث فرهنگی در ساحت کنونی و معاصر است.


   یلدا حتی به تناسب سالیان و موقعیت معاصر می تواند کارکردهای افزون تری را بیابد. نقش یلدا تنها در ساحت روایت های اسطوره ای همچون شب چله های سنتی نمی ماند، بلکه می تواند خانواده ها را در موقعیت یادآوری هویت ما ایرانیان قرار دهد و در میان مردم شور و نشاط ایجاد کند.

 جامعه امروزی ما بیش از هر زمانی به فرصت های شاد و شوق آفرین نیاز دارد تا از فشارهای روانی و اجتماعی به درآید و شور زندگی را غنیمت بشمارد. *این گونه است که یلدا و سایر میراث های زمانی مانند نوروز و ... یک غنیمت برای جامعه ایران به شمار می روند.* 

میراث فرهنگی را باید با همین کارکردها دریافت و به اثربخشی اجتماعی آن در اکنون جامعه اندیشید و اجازه داد تا مردم خودشان آن را تجربه کنند و به کار بندند.


 * فرارسیدن یلدا را به همه ایرانیان؛ به ویژه آنان که عبرت می گیرند و هرگز مأیوس نمی گردند، شادباش می گوییم.*

سبکباران ساحل ها

سبکباران ساحل ها


( بخش اول )

وقتی گل نرگس پژمرد، غم فضای گلستان را فرا گرفت و گل های باغ همه ماتم گرفتند و در فقدان گل نرگس بسیار گریستند تا اشک چشمانشان خشکید. 

گل ها به جویبار پناه بردند و او را از ایکن رخدادبا خبر کردند.  و از جویبار خواستند برای گریستن به آنها چند قطره آب وام دهد . 

جویبار آهی کشید و گفت: آنقدر نرگس را دوست داشتم که اگر تمام آب های من به اشک تبدیل شود و آنها را بر مرگ نرگس بریزم باز کم است . گل ها گفتند راست می گویی ،  چگونه ممکن بود با آنهمه زیبایی ، نرگس را دوست نداشت ؟ جویبار پرسید : مگر نرگس زیبا بود ؟


گل ها گفتند : نرگس هر روز خم می شد و صورت زیبای خود را در آب شفاف تو می دید . پس تو باید بهتر از هرکس بدانی که نرگس چقد زیبا بود !


جویبار گفت :  من نرگس را  برای  این  دوست داشتم  که  وقتی  خم  می شد و  به من نگاه می کرد می توانستم زیبایی خود را در چشمان او تماشا کنم .


( اسکار وایلد شاعر انگلیسی )


دیده  چون بربست نرگس از جهان

شد به مرگش هر گلی آزرده جان


جمله گفتند این سخن با جویبار

هست ما را در غمش ، دل سوگوار


قطره ای چند ، اب ما را ده به وام

تا بگرییم از غم مرگش مدام


جویبار آهی کشید وگفت اگر

آبهایم اشک می شد  سر به سر


تا فرو ریزم به مرگش ، بود  کم

چون شوم ، همدرد یاران را به غم


جمله کردند این سئوال از جو ، به داغ

بود زیبا نرگس شهلای  باغ ؟


گفت : چون او دختری دیگر نبود

گل ، چنان چشم وی افسونگر نبود


باز،  دادند اینچنین گلها جواب

خم چو می شد نرگس زیبا در آب


تا ببیند چهر بی همتای خویش

در تو می دید او رخ زیبای خویش


بر کشید از سینه آهی جویبار

گفت : او را بودم از آن دوستدار


کاو مرا می دید و بود از هرنگاه

چشم او آیینه دارم صبحگاه


نیک می دیدم چو خم می شد سرش

حسن خود در دیده افسونگرش


 و این سرگذشت معلمینی است که سالیان سال زیبائی تدریس خویش را در چشمان مشتاق و عمق نگاه عاشق و حق شناس گل های نو شکفته ی گلستان زندگانیَشان  در معبد کلاس درس مشاهده کرده اند. . 

 سالها ریاضیات و علوم را با چاشنی شعر و ادب فارسی در آمیخته و در گوش هزاران عزیز و غنچه های شکوفای گلزار زندگی زمزمه کرده اند. 

 ( ادامه در بخش دوم )


عکس پایین : زنده یاد مهدی نوروزی دبیر جبر و هندسه اینجانب در کلاس هشتم و نهم